۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

38

یه مامانی شب توی خیابون با داد و فریاد بچه اش رو تهدید میکنه که میزنمت میکشمت و ازین صحبتها بچه از ترسش از مامان جدا میشه بدو بدو عرض خیابون رو توی تاریکی طی میکنه، بعد مامانش داد میزنه میگه چه غلطی میکنی بی شعور!!! کی بی شعوره واقعاً؟؟؟ شهر هرته دیگه!

۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

37

بعضی ها از رو نمیرن هر سال با خاندانشون میرن نیویورک برای صندلی خالی نطق میکنن....اونم چه نطقی!!!! شهر هرته دیگه!

۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

35

توی مصلا هر چندتا نمایشگاه باشه برگزار میشهٰ اما متاسفانه وقتی نوبت به نماز میرسه واسه تعمیرات تعطیلش می کنن. شهر هرته دیگه!

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

34

دیروز به لطف آقای شهردار و مالیات مردم خیابون ما آسفالت شد، امروز هم سازمان آب اومد کنار خیابون رو با بیل مکانیکی کَند و رفت. شهر هرته دیگه!

۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

33

خارجی ها دیدند که ما در مناطق باستانی آب پر می کنیم (سد سیوند) و در ویرانی اماکن و وسایل باستانی به پیشرفت قابل ملاحظه ای دست پیدا کردیم، تصمیم گرفتند برای تشویق این عمل خیر خواهانه؛ منشور حقوق بشر کوروش رو برای یه مدت قرض بدن بهمون که نگاهش کنیم (این است اقتدار ملی)! شهر هرته دیگه!

32

به مناسبت نماز عید مترو رایگان شده، داشتم برمیگشتم که دیدم پولیه، پرسیدم چرا پولیه؟ میگن تا ساعت 9 رایگان بود. خوب که خرشون از پل گذشت دیگه خدمات نمیدن. شهر هرته دیگه!

31

تا میخواد سرعت اینترنت درست بشه، میخوریم به یه مناسبت. شهر هرته دیگه!

۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

30

رفتم خامه پاک خریدم از مغازه که مثلا سر سفره افطار خامه بخوریم... درش رو باز کردم یه کم خمش کردم که با قاشق بریزمش توی پیاله، فهمیدم خیال خام من رو در بر گرفته، چون خامه مثل دوغ ریخت توی پیاله... نمی دونم چرا روی پاکت نمی نویسن "دوغ آب پاک" و خیال همه رو راحت نمیکنن. تازه توی سایتشون هم میری نوشتن: "نیم قرن خدمت پاک به ملت ایران افتخار ماست" شهر هرته دیگه!

29

یه بنده خدا میاد اولین نظر بلاگ رو میذاره یه جمله قشنگ هم میذاره منتها به اسم نا شناس میذاره شهر هرته دیگه!
ناشناس گفت : وقتی میایی با ماشین بری توی پارکینگ ببینی پل آهنی روی جوب رو دزیدن ، بدتر از این اینه که نزدیکترین جای پارک وسط 4راه بعدیه ، از اون بدتر اینه که گلاب به روتون قضای حاجتم داری ، شهر هرته دیگه!

۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

28

مثلاً شب احیا بوده ... یه بنده خدایی اومده میگه بیا بریم پایین (جایی که مراسم شب قدر برگزار میشه) بعد میگم چه خبره؟میگه بریم صفا سیتی بچه ها پاسور آوردن بازی کنیم، شهر هرته دیگه!

27

بالاخره نمردیم و فهمیدیم این همه به اسم پروژه مخابراتی، خرج برج میلاد کردن همش الکی بوده، فقط میخواستن ماه رمضون مؤذن بره ازش بالا و بر فراز شهر اذان بگه! شهر هرته دیگه!

۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

26

منتظری صبح بشه و زود بری ایمیلت رو چک کنی که ببینی استادت چی نوشته اما می فهمی که ایمیلت اصلا باز نمیشه که بخوای ببنی چیزی اومد یا نه. شهر هرته دیگه!